ربی

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

ربی

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

پایتخت معنوی ایران کجاست

به نظر نمی رسد نیازی به برشمردن استدلال های انتخاب عنوان پایتخت معنوی ایران برای شهر مشهد وجود داشته باشد،اما این انتقاد را می توان وارد دانست که چرا مشهد الرضا را پایتخت معنوی جهان تشیع نام نمی نهیم . بدیهی بودن ضرورت نگاه ملی به شهر مشهد سئوال های مهم و متعدد را ایجاد می کند که نمی توان به راحتی از کنار آن ها گذشت مخصوصا آنکه بنیان گذار حکیم انقلاب و معمار جمهوری اسلامی همان ابتدای پیروزی انقلاب براین امر تصریح کردند.
در این تردید نیست که از ابتدای انقلاب تا کنون در شهر ملی مشهد اقدامات قابل توجهی برای خدمات دهی به زائران انجام شده است اما آیا این خدمات همه آن چیزی است که باید جامه عمل می پوشیده است؟
آن بخش از سوالاتی را که متوجه مسئولین استانی می شود را به مجالی دیگر موکول می کنیم وبه بررسی دیگر پرسش ها می پردازیم.
آیا پایتخت معنوی ایران نباید حداقل نیازهای رفاهی حدود 30 میلیون زائر را که در سال های آتی با شیبی بسیار تند افزایش می یاید تامین کند؟ چگونه قابل توجیه است که ده ها هزار زائر کنار خیابان های پایتخت معنوی جهان تشیع شب را به صبح برسانند؟چرا پایتخت معنوی ایران پیشرفته، از دادن سرویس معمولی به تلفن های همراه عاجز است؟ چه تصویری ایجاد می شود برای مسافر خارجی که وضعیت زیرساخت های ترافیکی برای پایتخت معنوی جهان تشیع را پایین تر یا حداکثر در حد شهرهای معمولی ایران می بیند و در ترافیک چند ساعته کلافه و عصبانی می شود؟ چه تعداد مراکز تفریحی و گردشگری مشابه پارک های تهران یا اصفهان که خاطره انگیز باشند به بهره برداری رسیده است؟ آیا برای یک نوجوان جز زیارت امامی که به او عشق می ورزد در مشهد جاذبه دیگری ایجاد کرده ایم؟ آیا نباید کودک ما غیر از حضور در حرم مطهر خاطره ای شیرین در خاطر خود از سفر به مشهد نگه دارد قبل از هرشهر دیگر مشتاق سفر به مشهد باشد؟ و خلاصه همه این سئوال ها را دراین سئوال خلاصه می کنیم که چرا درحالی که ورود تعداد مسافربه مشهد به سرعت رشد می یابد میزان ماندگاری زائر در مشهد سال به سال کاهش می یابد؟
خدمات فرهنگی مهمترین یا از مهمترین وظایف جمهوری اسلامی محسوب می شود. آیا میلیون ها زائری که از سراسر ایران صرفا به عشق ولایت و بهره برداری معنوی به مشهد الرضا سفر می کنند نمی توانند بهترین سفیران فرهنگی برای ترویج معارف و معروف های دینی در سراسر کشورباشند؟ مسئولیت استفاده از این فرصت با دستگاه های استان است یا مسئولین کشوری؟ کدام دستگاه فرهنگی کشوری برای استفاده از این فرصت استثنایی fبرنامه ریزی کرده است ، نمایندگان مجلس از ابتدای انقلاب تا کنون چه طرح هایی در این باره داشته اند؟ آیا حتی یک سئوال از یک مسئول دولتی در صحن علنی یا حتی کمیسیون ها طرح شده است؟
حتما تا کنون توصیفات زیاد و زیبایی از شهرهای کوچک و بزرگ دیگر کشورها شنیده اید. پیشرفت های دبی، مدرن شدن مدینه و مکه ، مراکز دیدنی در مالزی و هند، سرعت پیشرفت در چین و.....ترجیع بند کلام مسافرانی است که با هزینه های گزاف شخصی مبلغ پیشرفت دیگر کشورها هستند. آیا پایتخت معنوی ایران نباید سفیرانی داشته باشد که مروج پیشرفت تنها حکومت شیعه باشند؟ مراد از این نکته این نیست که ما به برج سازی الگوبرداری شده از فرهنگ غربی بپردازیم منظور این است که فرهنگ ایرانی اسلامی خود را در معماری های به روزشده، موزه های مدرن، جاذبه های تفریحی نمونه و .... به گونه ای ارائه کنیم که عظمت و پیشرفت های ایران اسلامی بتواند از مرزهای کشور بگذرد.آیا از کشوری که توان ساخت بزرگترین سد ها و دستیابی به پیچیده ترین فناوری های دنیا را دارد نمی توان و نباید انتظار داشت در پایتخت اصلی کشور خود نمادهای تمدن خود را بنا نهد؟ آیا نباید به جایی برسیم که نه تنها شیعیان عراق، عربستان و پاکستان بلکه دیگر مسلمانان دنیا پایتخت معنوی ایران را به عنوان انتخاب اول خود برگزینند؟ آیا اگر یک مسلمان غیرشیعه به دلیل دیگر جاذبه ها تنها یک بار به مشهد سفر کند می تواند حضور دربارگاه هشتمین جانشین پیامبر را فراموش کند؟
به نظر می رسد تکلیف روشن است نمی توان انتظار داشت رفاه ده ها میلیون زائر، تاثیرگذاری فرهنگی بر آنان و ارائه تصویری از ظرفیت شیعه به جهان اسلام فقط توسط دستگاه های استان وکمتر از 3میلیون شهروند مشهدی صورت پذیرد.
پایتخت معنوی ایران در انتظار توجه است و فعلا چشم ها به مجلس دوخته شده است تا نمایندگان با اختصاص ردیف بودجه مستقل گام اول را بردارند. آیا نمایندگان به وظیفه ملی و دینی خود عمل می کنند یا سهل انگاری ها ادامه پیدا می کند؟  

به نقل از سایت سردبیر WWW.SARDABIR.IR 

عمو فردوس وهابی

قصه سگ اصحاب کهف را که یادتان هست

سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و ادم شد

حالا بعد از چند هزار سال آن داستان ، قصه کاملا"برعکس شده

همه اصحاب کهفی که بعد از ۲۵۰۰سال بساط طاغوت را جمع کردند و پس از ۸دفاع از ناموس و حیثیت و میهن خود شاخ بزرگترین دغیانوسهای زمان را شکستند و از غار بیرون امدند

بجای اینکه از دست طاغوت به خدا پناه ببرند .و و برای دیدن خدا دست ما را بگیرند و به بالای کوه طور ببرند

 دست دوستی به طرف کافران دراز کرده اند

به این بهانه که :

چون ما فرزندان خیلی زیاد ، خوب و زیباو زیرکی داریم و فرصتی برای تربیت ان ها نداریم و از طرفی بعضی کشور ها مثل عربهای حوزه خلیج همیشه پارس هم برای بعضی کارها به انها نیاز دارند مثل بهره کشی های جسمی و جنسی

 و چینی های کمونسیت وامریکایی های لایک  هم برای ما محصولات ارزانی تولید می کنند و قول داده اند که غیر از تربیت بزرگان ما به وسیله فیلم ها برای بچه های ما هم اسباب بازی درست کنند .

 باربی را که یادتان هست :عروسک  دختر مجرد و خوش اندام با بدنی برهنه و جذاب با موهای طلایی و چشمان آبی   که عسکش روی همه وسایل التحریر مدارس بچه های ایران زمین هست و با قیمت خیلی کم به فروش می شود خیلی کمتر از سار و دارای خودمان .

 منظورم الگوی دختران امروز و مادران فردای  انسان ساز و دلاور پروری چون: پوریای ولی و امیر کبیروهزاران مرد دیگر و........

 این سرزمین  است .

آری حالا هم نوبتی که باشد نوبت آقا پسر ها است  ، بعد از بازی های رایانه ای خشن و خشونت بار و خشونت سازی که محصول دغیانوس زمان (آمریکا ) است نوبت به کودکان کوچک سال رسیده

عمو فردوس

معلوم است وقتی بابا های ما دنبال کار دوم و اضافه کار و چند شغله شدن باشند مادر ما هم برای کمک به مخارج زندگی و کلاس گذاشتن دنبال کار بیرون باشد، فرصتی برای تربیت ما نخواهند داشت ، باز خدا خیر بدهد چینی ها را که برای ما عمو فردوس را ساختند تا هم جیبشان را پرکنند هم بیکاران کشورشان را نجات دهند و هم اینکه فرزندان ما را به شیوه وهابیت تربیت کنند ،

 حالا چه فرقی می کند که در کنار سوره های قران آن هم قرائت بدون بسم الله به شیوه عربستان  سعودی که  مبلغ وهابیت برای فرزندان شیعه ی ما دعای ورود و خروج از توالت را آموزش دهد.

مگر بد است بچه های ما از کودکی بجای امام زمان شناسی و دعا برای ان بزرگ ذکر بیدار شدن و به خواب رفتن را زود بیاموزد

جالب اینکه ابن جماعتی که اصلا" دعا ندارند  نه در نماز و نه در جای دیگر ، حال چگونه شده که برای ما از میان هزاران دعای صادر از ناحیه بهترین بندگان خدا برایفرزندان پاک ما چنین اذکاری را  

 تجویز می کنند .

آن هم برای خواب و خوردن و قضای حاجت و .......

و شاید فردا برایمان بجای عمو فردوس ، بابا......... بسازند .

بجای بیداری ، خواب .بجای نبرد با دشمن زیاد تولت رفتن . بجای مبارزه با طاغوت ، خوردن و خوردن و

و دعای قبل و بعد از آن

مگر غیر از این است که:

خورو خواب و خشم وشهوت

شغب است و جهل و ظلمت

حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

طعم تلخ پول

 

طعم تلخ

پولدر گفت‏وگو با سیدعباس موسویان،

 مدیر گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‏

راجع به تجارت های غیر شرعیمى‏گن یه جوون تهرونى که از مال دنیا فقط یه پیرهن و یه شلوار داشته، تو این طرح شرکت کرده، الان یه 206 خریده، یه مقدارى هم سرمایه کرده براى کاسبى و... . این جمله را براى هر کسى که بگویى، مخصوصاً جوانى که تازه از سربازى برگشته و کار و سرمایه‏اى ندارد، بسیار فریبنده است. صحبت از طرحى است که به آن اسم‏هاى گوناگونى مانند گلدکوئست (Gold Quest)، گلدمایند (Gold Mind) و... داده‏اند. این طرح، به قول بچه‏هاى علوم پزشکى، دوران کمون خود را طى مى‏کند و معلوم نیست علائم بالینى آن کى ظهور مى‏کند. این مطلب بهانه‏اى شد تا گفت‏وگویى داشته باشیم با حجةالاسلام و المسلمین سیدعباس موسویان، مدیر گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى تا زوایاى پنهان آن روشن‏تر گردد.

پرسمان: مفهوم تجارت الکترونیک و نگاه اقتصاد اسلامى به این مقوله چیست؟
این مفهوم، به دو صورت موضوع تجارت و ابزار تجارت به کار مى‏رود. در جایى که الکترونیک به عنوان ابزار تجارت به حساب مى‏آید، در حقیقت وسیله‏اى براى انجام معامله است. امروز بر اثر پیشرفت تکنولوژى جدید، فروشنده و خریدار، از طریق این ابزار، تجارت را انجام مى‏دهند. اگر تجارت الکترونیک را به این معنا بگیریم، در واقع الکترونیک به عنوان ابزار جدیدى در خدمت تجارت است، این همان احکام تجارت متعارف را پیدا مى‏کند و اگر شرایط و ارکان معامله فراهم باشد، صحیح است؛ اما یک وقت الکترونیک موضوع تجارت است؛ یعنى پدیده‏هاى الکترونیکى، به عنوان موضوع تجارت قرار مى‏گیرند؛ مثل خرید و فروش کارت‏هاى اعتبارى یا برگه‏هاى الکترونیکى سهام. اینها به عنوان سندى از یک دارایى محسوب مى‏شوند. وقتى خریدار و فروشنده آنها را خرید و فروش مى‏کنند، در حقیقت، دارایى واقعى را معامله مى‏کنند. اگر دارایى واقعى وجود نداشته باشد - مثل اوراق قرضه الکترونیکى که سندى از یک قرض همراه با رباست - معامله آن صحیح نیست. بنابراین، پدیده‏هاى الکترونیکى حاوى ارزش‏ها و دارایى‏هایى هستند که اگر اصل آن دارایى‏ها قابل تجارت و نقل و انتقال باشد، تجارت آنها بدون مانع خواهد بود.
پرسمان: شما پدیده گلدکوئست را جزء کدام یک از این تقسیم‏بندى قرار مى‏دهید؟
در این پدیده، الکترونیک در خدمت معامله است. لذا اگر خود معامله صحیح باشد، استفاده از ابزار الکترونیکى براى انجام آن صحیح است؛ اما اگر خود معامله مشکل داشته باشد، استفاده از الکترونیک، آن را حلال نمى‏کند؛ در نتیجه، حکم سابقش را دارد. بنابراین، باید محتواى این معاملات روشن گردد.
پرسمان: یعنى از نظر شما در این جا اصل معامله اشکال دارد؟
در این جا الکترونیکى بودن تأثیرى بر روى حکم ندارد؛ مانند برنامه‏اى که از تلویزیون پخش مى‏شود، ملاک، جایز یا غیرجایز بودن خود برنامه است و تلویزیون در مشروع و غیرمشروع بودن برنامه نقشى ندارد و فقط آن را منتقل مى‏کند.
پرسمان: شبهه دیگرى که مطرح است، این است که چون علما با این شیوه‏هاى جدید در سطح دنیا آشنا نیستند، بنابراین، حکم به حرمت آنها داده‏اند؛ آیا واقعاً همین طور است؟
به نظر من این مطلب صحیح نیست. امروزه فقها انواعى از تجارت الکترونیکى پیشرفته را مجاز مى‏شمارند؛ براى مثال خرید و فروش کالا از فروشگاه‏ها یا صنایع بزرگ و خرید و فروش سهام از بازار بورس و... از طریق اینترنت را تجویز مى‏کنند. در این مثال‏ها، الکترونیک، در خدمت معاملات صحیح است.
تا آن جا که بنده مطالعه کرده‏ام، هیچ کدام از فقها روى ابزار بودن تجارت الکترونیکى اشکال نکرده‏اند؛ هر چه اشکال کرده‏اند، مربوط به محتواى این معاملات است، و معتقدند محتواى این معاملات صحیح نیست.
پرسمان: پس دلیل این که فتاواى متفاوتى در این رابطه وجود دارد چیست؟
این اختلاف‏نظرها در حقیقت مکمل یکدیگرند. این طور نیست که یک پدیده را سه نوع فتوا دهند؛ بلکه یک پدیده، مثل گلدکوئست را از سه زاویه دیده‏اند و از این سه زاویه، هر کس اشکال آن را مطرح کرده است. روح اصلى این فتاوا به اصلى در اقتصاد اسلامى به نام «ممنوعیت اکل مال به باطل» برمى‏گردد.
اسلام براى تنظیم معاملات بین انسان‏ها، چهار اصل کلى مطرح کرده که عبارتند از:
1. ممنوعیت «اکل مال به باطل».
2. ممنوعیت ضرر.
3. ممنوعیت غرر.
4. ممنوعیت ربا.
اینها ضوابط کلى معاملات هستند.
پرسمان: موضوع «اکل مال به باطل» چگونه تبیین مى‏شود؟
در قرآن، آیات زیادى در مورد این موضوع وجود دارد، مانند آیه 188 سوره بقره و آیه 29 سوره نساء که از خوردن مال به باطل در بین افراد نهى مى‏کنند. فقها از مفاد این آیات و روایاتى در این زمینه، قاعده‏اى به نام «حرمت اکل مال به باطل» استخراج کرده‏اند. مفهوم آن این است که هر کس مالى به دیگرى مى‏دهد، یا باید در مقابل آن شى‏ء با ارزش یا خدمت با ارزشى تحویل بگیرد و یا به عنوان هدیه و بدون انتظار باشد. این پایه اول صحت قراردادها از دیدگاه همه ادیان است و اختصاص به اسلام هم ندارد. اشکال اساسى که بر شرکت‏هایى چون گلدکوئست وارد است، این است که شى‏ءاى که در اختیار مشترى قرار مى‏گیرد، ارزش واقعى مبادله‏اى در آن حدى که مشترى پول مى‏پردازد ندارد.
پرسمان: ممکن است گفته شود که فرد با رضایت این کار را انجام مى‏دهد و توقعى ندارد.
رضایت، رکن دوم معامله است. در دین اسلام، اول باید خود معامله صحیح باشد، سپس در آن معامله مشروع، دو طرف راضى باشند. همه معاملاتى که در اسلام از آنها نهى شده، ممکن است نوعى رضایت در آنها به چشم بخورد؛ مثل ربا که هر دو طرف آن ممکن است راضى باشند؛ ولى چون اصل معامله صحیح نیست، اشکال دارد. پس در مرتبه اول معامله باید به حق باشد؛ یعنى چیزى که از جیب کسى خارج مى‏شود، معادل آن باید به جیبش وارد شود و در مرتبه دوم باید رضایت طرفین باشد.
پرسمان: گفته مى‏شود که در آینده محصولات بعضى از شرکت‏ها ارزش باستانى پیدا مى‏کند و با این ارزش معنوى، این کمبود جبران مى‏شود.
در این جا چند نکته مطرح است؛ اول این که با این تعداد شرکت‏هایى که در این رابطه در دنیا رواج پیدا کرده‏اند (که تا سه هزار تخمین زده مى‏شوند) خیلى دور از انتظار است که محصولات آنها به این زودى ارزش کلکسیونى پیدا کنند و در واقع، موقعى یک شى‏ء ارزش غیر متعارف پیدا مى‏کند که نایاب باشد و از لحاظ تئورى و نظریات اقتصادى، هر چیزى که فراوانى داشته باشد، هیچ وقت قیمت آن از حد تعادل بالاتر نمى‏رود. دوم این که هر نوع افزایش قیمت آینده، مربوط به خریدار است و به فروشنده ارتباطى ندارد. به فرض که به ارزش جنس افزوده شود، جنس متعلق به خریدار است و فروشنده حق ندارد نسبت به آینده، اظهار نظرى کند. نکته سوم این که تفاوت قیمت طلاى خالص و سکه ضرب شده در این شرکتها خیلى زیاد است؛ مثلاً اختلاف سکه بهار آزادى با طلاى خالص آن در همان حدى است که در بازار معامله مى‏شود؛ اگر سکه پنج گرم طلا دارد و اکنون به شکل سکه در آمده، مقدار معقولى ارزش اضافى پیدا مى‏کند؛ ولى ارزش سکه این شرکت‏هابا ارزش طلاى غیر مسکوک آن تفاوت خیلى زیاد دارد که این از مصادیق «اکل مال به باطل» است.
پرسمان: از همه اینها که بگذریم، توجیه افراد این است که در این طرح‏ها، پورسانت خیلى خوبى وجود دارد که جبران همه چیز را مى‏کند.
اگر شما توجه کنید، پورسانتى که شرکت‏هاى اقتصادى متعارف به افراد (بازاریابان) مى‏دهند، درصد معینى است و بالاتر نمى‏رود؛ چون این پورسانت از محل سود شرکت تأمین مى‏شود و نمى‏تواند از درصد معینى بالاتر رود یعنى براى آنان مقرون به صرفه نیست؛ پس وقتى شرکتى براى بازاریاب خود، رقم بالایى در نظر مى‏گیرد، نشان مى‏دهد که در این جا معاملات و مبادلات، از حالت متعارف خارج شده، وارد یک نوع قمار مى‏شود.
پرسمان: چه شباهتى بین گلدکوئست و قمار وجود دارد؟
فقهایى که از این زاویه به بحث نگاه مى‏کنند، این طور استدلال مى‏کنند که شخص وارد شبکه عظیمى از مشتریان مى‏شود که با توجه به زرنگى و شانس خود، ممکن است مبلغ هنگفتى به حسابش واریز شود یا نشود و در این جا شخص منتظر است که با شانس و زرنگى به پول‏هاى دیگران برسد. در قمارهاى دسته‏جمعى هم همین‏طور است؛ افراد پولى را مى‏گذارند و شرطبندى مى‏کنند و تعداد محدودى به آن پول مى‏رسند. این جا نیز این پول گروهى از افراد است - نه قسمتى از سود شرکت- که به افراد خاصى به صورت خاص تعلق مى‏گیرد.
پرسمان: بعضى افراد، معاملاتى مثل گلدکوئست را به نفع اقتصاد ملى تعبیر کرده‏اند؛ اما در مقابل، بعضى مراجع، آنها را عامل خروج سرمایه‏هاى ملى کشور اعلام کرده‏اند و فتوا به تحریم آنها داده‏اند؛ نظر شما چیست؟
گاهى بحث یک یا دو نفر است که این جا ممکن است فردى فکر کند که مى‏تواند با راه انداختن یک شبکه گسترده و قرار گرفتن در رأس هرم آن، طیف وسیعى را وارد شبکه کرده، سود هنگفتى ببرد؛ این، ممکن است براى یک یا چند نفر رخ دهد و سودمند باشد؛ اما از نظر اعداد و ارقام ریاضى که بخواهیم محاسبه کنیم، براى تمام کشور هیچ وقت این اتفاق نمى‏افتد. در این جا یک نفر به دلایلى، پول هنگفتى به جیب مى‏زند؛ اما این یک یا چند نفر، باعث خروج سرمایه یک ملت مى‏شوند؛ مثلاً فردى که دزدى را راهنمایى مى‏کند تا مقدار زیادى از اموال مردم را به سرقت ببرد، در ظاهر، خود او درآمد هنگفتى از این راهنمایى مى‏برد؛ ولى او در واقع، عاملى براى سرقت و غارت مال مردم شده است. به بیان دیگر، براى این که سودى هنگفت نصیب این شرکت‏ها شود، خروج سرمایه از کشور، باید بیشتر از ورود سرمایه از شرکت به سمت کشور باشد که این به فعالیت شدید بازاریاب‏ها برمى‏گردد که براى سود بیشتر خود، پول بیشترى را از کشور خارج مى‏کنند و به همین خاطر است که هیچ اقتصاددانى در دنیا، با این شرکت‏ها موافق نیست.
پرسمان: شاید به همین دلیل باشد که اینها در عرصه‏هاى زمانى مختلف، با نام و شیوه‏هاى جدیدتر وارد کشورها مى‏شوند تا اهداف آنها مخفى بماند.
نقطه شروع این فعالیت‏ها، حالت قمار بود؛ ولى با بازتاب‏هاى منفى اجتماعى و مخالفت حقوق‏دانان و اقتصاددانان، به تدریج تحولات خاصى در شکل کارشان پیدا شد. اوایل که اوراق پنتاگون مطرح مى‏شد، اصلاً کالا یا امر خیرى در کار نبود؛ اما بعد چون مخالفت جدى شد، به آن رنگ و بوى خیرخواهانه دادند و گفتند که بخشى از سرمایه شما در امور عام المنفعه به کار مى‏رود؛ اما پس از تحقیقات، مشخص گردید که درصد خیلى کمى - آن هم براى فریب افکار عمومى - به این کار اختصاص مى‏یابد که پس از آن نیز با آن مخالفت شد. در مرحله سوم، اینها بحث تجارت را مطرح کردند و گفتند ما در مقابل پولى که مى‏گیریم، جنس به شما مى‏دهیم. اگر اجناس اینها واقعاً ارزش مبادله‏اى پولى را که مى‏گرفتند داشت، اشکالى نداشت؛ همان گونه که در دنیا شرکت‏هاى مختلف و بزرگ این کار را انجام مى‏دهند؛ اما این شیوه براى آنها سود مورد نظرشان را ندارد و نمى‏توانند انگیزه بازاریابان را تحریک کنند؛ پس باید شیوه‏اى به کار گرفته شود تا در واقع، اموال خریداران را بگیرند و به شکل خاصى، بین خود و واسطه‏ها (بازاریاب‏ها) تقسیم کنند. بر این اساس، به فکر طراحى انواع مدل‏هاى این نوع شرکت‏هإ؛ّّ افتادند. خلاصه این که خود این شرکت‏ها و دلالان آنها در سراسر جهان، چون عرضه و توان فعالیت سالم اقتصادى را ندارند، سراغ ابزارهاى فریب و نیرنگ مى‏روند.
پرسمان: در محافل دانشجویى یا عموم مردم، از این شیوه‏ها به عنوان کسب پول راحت یاد مى‏شود. در جلسات آشنایى هم بیشتر نکات مثبت و جذاب طرح بیان مى‏شود؛ به نظر شما واقعاً این طور است؟
قطع نظر از مباحث شرعى و اقتصادى، اگر فقط به دلالى یک شرکت بیگانه بیندیشیم و این که چگونه به سرعت، جیب خودمان را از مال گروهى افراد ناآگاه پر کنیم، در حقیقت مثل راهنماى دزدى هستیم که از ناآگاهى جامعه استفاده کرده، ثروت یک کشور را به یغما مى‏دهیم. قطعاً اگر این شخص واسطه‏گرى هر کار سالمى را مى‏کرد، نمى‏توانست به این اندازه درآمدزایى داشته باشد؛ اما آیا مى‏شود به صرف این مطلب، آن را تأیید کرد؟
نکته دیگر - که من ندیدم فقها به آن اشاره کنند - بحث غررى بودن معامله است. مطالبى را در این محافل جذب عضو بیان مى‏کنند؛ در حالى که هیچ امنیتى براى تحقق آنها نیست؛ چون این شرکت‏ها در کشورهاى اصلى، غیرقانونى هستند، ممکن است براى گرم شدن بازارشان، در برهه‏اى از زمان، به تعهدات خود عمل کنند؛ اما هیچ اطمینان و امنیتى براى این که این روند ادامه یابد، نیست. به فرض هم شرکت قانونى باشد و مطابق وعده‏هایش عمل کند، از جهت ریاضى امکان‏پذیر نیست که آن ارقام به کف هرم برسد؛ بلکه در رده‏هاى میانى هرم قطع مى‏شود؛ زیرا اگر بخواهد به کف هرم بیاید، لازم است از کانال 3 تا 4 نفر تمام ایرانیان وارد شبکه و مشترى آنها شوند تا چند نفر بتوانند سود یا درآمدى که تبلیغ مى‏شود، به دست آورند و این از جهت عقلى محال است. بنابراین، اینها حباب‏هاى زودگذرى است که براى همه به وجود مى‏آید و از این میان، چند نفر آدم زرنگ و خوش شانس، پولى به جیب مى‏زنند؛ اما براى همه این اتفاق نمى‏افتد.
پرسمان: عده‏اى نبود شغل و تسهیلات را باعث گرایش افراد به این شرکت‏ها مى‏دانند؛ در حالى که در کشورهاى پیشرفته هم کم و بیش این مشکلات وجود دارد؛ ولى افراد به آن صورتى که الان رایج شده، به سراغ آنها نمى‏روند؛ علت چیست؟
این شیوه‏ها کم و زیاد در کشورها وجود دارد. در کشورهاى پیشرفته، چون این مطالب تازگى ندارد، به محض شروع هر طرحى، سریعاً تجربه شده، سراب را از غیرسراب تشخیص مى‏دهند و پس از مدت کوتاهى شناسایى مى‏شوند؛ اما در کشورهاى در حال توسعه، مثل ایران، به خاطر تازگى و جذابیت‏هاى ظاهرى، این طرح‏ها سریعاً مورد استقبال قرار مى‏گیرند. دلیل دیگر استقبال از این گونه طرح‏ها، خصلت جوانى است؛ جوان تمایل دارد سریعاً به اهداف و آرمان‏هایش دست یابد و آنها را در این جا مى‏بیند.
پرسمان: یک بحثى که مطرح است این است که این گونه شرکت‏ها فرهنگ کار و تولید را که در اسلام هم مورد تأکید فراوان واقع شده، از بین مى‏برند و در حقیقت، چرخه کار و تولید را از کار مى‏اندازند. آیا نمى‏شود این طرح‏ها را به مسیرى شرعى هدایت کرد؟
نکته‏اى که به آن اشاره کردید، صحیح است. در اقتصاد یک سرى مؤسسات و بنگاه‏هاى واسطه‏اى، مثل بانک‏ها و بورس اوراق بهادار وجود دارند که رونق آنها باعث رونق کل اقتصاد مى‏گردد؛ اما هر چقدر هم که این مؤسسات رونق داشته باشند، تا موقعى که تولید و کار به شکل صحیح انجام نشود، فایده نخواهند داشت. هر فعالیتى که جامعه و نیروى انسانى و سرمایه را از سمت تولید به سمت بورس‏بازى و واسطه‏گرى بکشاند، ضداقتصاد است و در طولانى مدت، جامعه را به رکود و شکست مى‏کشاند. ما باید از این خلاقیت‏ها و جنبه‏هاى احساسى و روانى در خدمت تولید استفاده کنیم و مردم را به سرمایه‏گذارى - مثلاً در قالب تعاونى‏ها - تشویق نماییم. در تولید واقعى، دیگر این اندازه پورسانت و واسطه گرى کلان وجود ندارد و هر کس به اندازه کار و تلاش خودش سود مى‏برد و این، براى مردم بهتر و شیرین‏تر خواهد بود.  

 این هم عاقبت اونا :

روزنامه خراسان : 

صفحه 13 حوادث ، شماره سریال 17184 ، تاریخ انتشار 871102

شکری- عملیات ویژه و ضربتی پلیس امنیت عمومی نیروی انتظامی برای دستگیری اعضای شرکت های هرمی و گلدکوئیستی در کشور از صبح روز گذشته از تهران آغاز شد. سرهنگ مجید فقیه رئیس اداره اجتماعی پلیس امنیت عمومی نیروی انتظامی روز گذشته در جمع خبرنگاران با تشریح جزئیات این عملیات از دستگیری ٨٠ سرشاخه شرکت های هرمی در آغاز عملیات خبر داد و گفت: بر اساس گزارش های مردمی و اقدامات اطلاعاتی طی روزهای گذشته محل فعالیت اعضای چند شبکه گلدکوئیستی در شمال غرب تهران شناسایی شد و پس از هماهنگی با مقام قضایی در دادسرای ناحیه ٢٤ و اخذ دستور قضایی، ١٤ دفتر کار شناسایی و ٨٠ نفر عضو و سرشاخه شرکت های هرمی در مرحله اول عملیات در صبح روز سه شنبه دستگیر شدند. وی افزود: با توجه به این که عملیات تازه آغاز شده است، هنوز از میزان مبلغ در گردش در این شرکت ها آمار دقیقی نداریم.

سرهنگ فقیه تأکید کرد: سرگروه های شرکت های گلدکوئیستی با جذب اعضا از شهرستان ها به خصوص استان های غربی کشور این افراد را برای آموزش به تهران دعوت می کردند و در ساختمان هایی که به طور یک جا اجاره کرده بودند، آن ها را به مدت یک هفته قرنطینه می کردند و تحت آموزش قرار می دادند و سپس از آن ها می خواستند به محل زندگی خود در شهرستان هایشان بروند و تبلیغ کنند.

وی افزود: افراد دستگیر شده سطح سواد پایینی دارند و سران باندهایی که تاکنون دستگیر شده اند، در استان های اصفهان، گیلان و خوزستان فعالیت ویژه ای داشتند.


گلد کوئست

 

   

برهر مسلمان واجب است قبل از پرداختن به هر تجارتی فقه انرا بیاموزد. 

 

 


باخبر شدیم بیشتر از نیمى از خوابگاه‏هاى دانشگاه تهران و علوم پزشکى به طرح گلدکوئست وارد شده‏اند. عده‏اى از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر هم براى کسب درآمد بیشتر و در واقع دعوت از افراد بیشتر براى ورود به این فعالیت‏ها، از دانشگاه انصراف داده‏اند و...
در عین حال، جمعى از تشکل‏هاى دانشجویى دانشگاه علم و صنعت در نامه‏اى سرگشاده به مسئولان ذیربط، خواستار واکنش جدى آنها به این مسئله شده‏اند. در این نامه به نحوه فعالیت و مضرات اقتصادى و اجتماعى آن اشاره شده، از گسترده‏تر شدن فعالیت این شرکت‏ها در سطح کشور بدون هیچ منعى، ابراز شگفتى شده است.
در قسمتى از این نامه آمده است: «با توجه به بافت مذهبى و سنتى جامعه ایران، گردانندگان این سیستم به منظور توجیه شرعى و عقلى فعالیت خویش، دلایل و شواهد فریبنده‏اى را مستمسک قرار مى‏دهند و اخیراً پا را فراتر گذاشته، به جعل استفتاى مراجع تقلید پرداخته‏اند که نمونه‏هاى بسیارى از آن در اینترنت قابل جست‏وجو است». در پایان این نامه آمده است: «ما جمعى از دانشجویان که قلبمان براى اعتلاى ایران اسلامى و سربلندى و سعادت جوانان برومندش مى‏تپد، مجدانه مى‏خواهیم که هر چه سریع‏تر در جهت پایان دادن به این سیستم فلج‏کننده چرخه کار و تولید، اقدامات لازم را انجام دهید».
دست آخر این که آخرین اقدام را در این زمینه مجلس شوراى اسلامى با طرح یک فوریتى براى جلوگیرى از ادامه فعالیت‏هاى هرمى انجام داده است.
اما نظر مراجع عظام در پاسخ به این پرسش را بنگرید:
سؤال: شرکت و کسب مال از طریق عضویت در شرکت‏هاى تجارى گلدگوئست (gold Quest) و گلد مایند (Gold Mind) و غیره چه حکمى دارد؟
آیةالله خامنه‏اى: حکم ربا را دارد و حرام است.
آیةالله سیستانى: جایز نیست و تصرف در پول آن حرام است.
آیةالله فاضل لنکرانى: حکم قمار را دارد و حرام است.
آیةالله وحید خراسانى: جایز نیست و حرام است.
آیةالله صافى گلپایگانى: اشکال دارد و حرام است.
آیةالله بهجت: جایز نیست و حرام است.
آیةالله مکارم شیرازى: حرام است، زیرا:
1.
اصل معامله باطل است و جنس معامله شده آن مقدار ارزش ندارد.
2.
این کار فریب دادن مردم است و کلاهبردارى محسوب مى‏شود و بخت آزمایى نام مى‏گیرد.
آیةالله نورى همدانى: جایز نیست و غیرقانونى است.
آیةالله شبیرى زنجانى: جایز نیست و حرام است.
آیةالله اردبیلى: عمل شبهه ناک است و اجتناب شود.
به چه شک کنیم؟
زمانى با امتیاز نفت دارسى، منابع نفت کشور به تاراج مى‏رفت و با عهدنامه ترکمن‏چاى، ولایات شمال ارس از دست رفت و کاپیتولاسیون بر ایران تحمیل شد. انحصار دخانیات و قرارداد (انگلیسى) موسوم به تالبوت و نقش مراجع وقت در مخالفت با آن را به یاد آوریم. به معاهده فین‏کن‏اشتاین بیندیشیم که چگونه طرف مقابل (فرانسه) آن را زیر پا گذاشت. قرارداد تجارى سرجان‏ملکم انگلیسى را ببینیم و یک طرفه بودن آن را (به نفع انگلیس) بنگریم و بسیارى از این قبیل؛ اما اکنون هنوز آثار شوم تشویق و ترویج دولت‏هاى بیگانه به استعمال مواد مخدر در ایران از بین نرفته است که شیوه‏هاى جدید تخریب افکار جوانان کشور، از طریق قرص‏هاى روان گردان (اکستازى) رایج شده که غیر قابل انکار است. ترویج فرهنگ فرنگى بودن و تهاجم فرهنگى با فن‏آورى‏هاى نوین، مثل ماهواره و اینترنت که مهار آنها نیز در دست بیگانگان است، ترویج ابتذال و فحشا در رسانه‏هایى چون ماهواره و اینترنت که به سادگى و ارزان در دسترس همه است، نمونه‏هایى از تلاش بیگانگان براى مسخ فرهنگى ماست. با این حال، ایرانیان براى دست‏یابى به علوم و فنون مدرن، مورد تحریم قرار مى‏گیرند؛ آیا نباید به اهداف بانیان خارجى این فعالیت‏ها شک کرد؟ آیا اکنون هم باید پادوى شرکت هنگ‏کنگى توزیع سکه باشیم؟ اینها هستند که شیرینى پیشرفت‏هاى کشور را در زمینه‏هاى حساس و تحسین‏برانگیز، به کام ما تلخ مى‏کنند. به چه شک کنیم؟

منبع:سایت پرسمان

همه مدیران باید مهندس باشند

مخاطبان طرح مهندسی فرهنگی، مدیران هستند

24 آذر 1386، ساعت 16:18

رییس حوزه‌هنری گفت: مفهوم «مهندسی فرهنگی» از سوی مدیران دچار سوءتعبیر شده است.
به گزارش ستاد خبر سوره مهر وبه نقل از واحد خبر حوزه هنری،‌ حسن بنیانیان، در گفت و گو با برنامه صبح تهران، با بیان این مطلب گفت: منظور مقام معظم رهبری از «مهندسی فرهنگی»، مدیریت فرهنگی نیست، چراکه مدیریت‌های فرهنگی درحال حاضر وجود دارند. منظور ایشان این است که میزان کارآیی مدیریت‌های ما در بخش فرهنگ پاسخگوی تحولات جدید نیست، با میزان تغییرات فرهنگی تناسب ندارد و باید با تحولی جدید بازسازی شود.
وی با تاکید بر لزوم ایجاد تحول در مدیریت فرهنگی جامعه، تصریح کرد: باید طیف مدیران فرهنگی را، از کسانی که عنوان آنها «مدیر فرهنگی» است، فراتر در نظر بگیریم.
به گفته‌ رییس حوزه هنری، تمامی وزارتخانه‌های اقتصادی، سیاسی، درمانی و غیره، علاوه بر مختصاتی که برای آنها متصور شده، نقش فرهنگی تاثیرگذاری نیز دارند که اغلب مغفول مانده است.
این مدیر فرهنگی گفت:وقتی که وزیر مسکن و شهرسازی طرح تاسیس خانه‌های 36 متری را می‌دهد، باید به تبعات فرهنگی آن نیز توجه داشته باشد و تاثیر آن را روی زنان خانه دار و کودکان مطالعه کند.
بنیانیان با یادآوری گفته مقام رهبری که «هر طرحی یک پیوست فرهنگی می‌خواهد»، گفت: این یعنی اگر شما برای حل بحران مسکن، به تئوری خانه 36 متری رسیده‌اید ، باید به این نیز توجه داشته باشید که یک خانه 36 متری، زن خانه‌دار را افسرده می‌کند. البته راه حل آن این نیست که ویلا بسازیم،‌ بلکه باید به ازای این خانه 36 متری، در محیط بیرون از خانه فضایی ایجاد کنیم که کسری‌های داخل آپارتمان را برای زن خانه دار مرتفع کند.
وی با اشاره به این نکته که مخاطب طرح مهندسی فرهنگی، تمامی مدیران عرصه‌های مختلف هستند، پیشنهاد داد: نیرو‌های نظامی، انتظامی، قوای مجریه، قضائیه و هر نهاد دیگری، باید به داد و ستد خود با فرهنگ توجه داشته باشند و در این زمینه سرمایه گذاری و مدیریت کنند. در این صورت است که به طور طبیعی، برای هنرمندان تقاضا ایجاد می‌شود که با ابزار هنر به کمک آنها شتافته و داد وستد آن سازمان‌ها را با فرهنگ اصلاح کنند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا نهادهای فرهنگی، حق وتو طرح‌های وزارتخانه‌های غیرفرهنگی را دارند یا خیر،‌ عنوان کرد: متاسفانه چنین حقی وجود ندارد و البته، از ابتدا نیز نباید با چنین رویکردی وارد شد. با توجه به این که اکثر قریب به اتفاق مدیران، نیروهای متدین هستند، باید در جهت توسعه شناخت آنها تلاش کرد و این خود بهترین ضمانت اجرایی است.
بنیانیان در پایان، به لزوم مطالعه عواقب فرهنگی تصمیم‌گیری کلان کشوری اشاره کرد و گفت: نتایج فرهنگی تصمیم‌گیری‌های مدیران به سرعت ظاهر نمی‌شود، به همین دلیل، میراث برخی از مدیران برای مدیران بعدی، تنها فرهنگ‌های تخریب شده سازمانی است.

سوره مهر http://www.iricap.com/